متن سخنرانی حجت الاسلام قرائتی
در جمع طلاب و استادان مدرسه علمیه دارالسلام
٩۴/۴/١٨
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
خوشحالم که خدمت شما رسیدم و از اینکه دیپلم هم نگرفتید تشکر می کنم ، چون من خودم هم شش کلاس درس خواندم و طلبه شدم. کسانی که دیپلم میگیرند بعد هم لیسانس، بخشی از عمرشان تلف میشود بعلاوه اینکه تنها بخشی از چیز هایی که میخوانند به دردشان می خورد. شما محاسبه کنید، فردی که لیسانس میگیرد، چهار سال در دانشگاه است، در این چهار سال، چهار تا تابستان تعطیل است هر تابستان هم سه ماه است، میشود یک سال؛ در هر سال پنجاه و دو تا جمعه و پنجاه و دو تا هم پنج شنبه تعطیل است. میشود چهار صد و شانزده روز. اگر تعطیلیِ بین ترمها و تعطیلات نوروز و مناسبتهای بین سال را به آن اضافه کنیم، حساب کردم در چهار سال دورهی لیسانس، فقط یک سال و نیم درس میخوانند. این هجده ماه هم نُه ماهش را مطالب غیرضروری میخوانند مثلاً پایتخت اتریش کجاست؟ کوه هیمالیا چند متره؟! و … پس غصهی دانشگاه نرفتن را نخورید.
خدا شما را دوست داشته!
خدا شما را دوست داشته که زود آمدید طلبه شدید. شما اگر طلبه نمیشدید چه میکردید؟… حرف هایی که میزنم، مهم است. به این حرف های من عمل کنید، من آخوندی هستم که تقریباً هفتاد و دو سال دارم و یک دقیقه هم پشیمان نشدم. خیلی از بزرگان را دیدم که پشیماناند، میخواهند برگردند به سن شما و همان کاری را بکنند که در سن شما انجام میشد، چیزهای خوب را در حوزه بگیرید و چیز های بد را ترک کنید، الان از چیزهای بد حوزه این است، تابستان که فرا میرسد و هوا گرم میشود حوزه را تعطیل میکنند، شما با تجربه نشان دادید در تابستان که هوا گرم است، شبها میشود درس خواند، وقتی میخواهی یکجا بشینی که میخ دارد، چکار میکنی؟ بلند میشوی و می روی آنطرفتر مینشینی. همین حوزهی شما دلیل بر این است که می شود انسان تابستان تعطیل نباشد. هوا داغ است؟ شب درس بخوانید . بندر عباس داغ است؟ میرویم اراک میرویم ملایر. «رحله الشتاء والصیف». یعنی تابستان و زمستان کوچ کنید ولی درس را تعطیل نکنید. ما بچه که بودیم در ادبیات می گفتند : ضَرَبَ زیدٌ عمرواً. چرا میگویند: ضَرَبَ زیدٌ عمرواً؟ بگویند: «ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً». از آیهی قرآن بگویند. زیدی که معلوم نیست راست است یا دروغ، عمروی که معلوم نیست راست است یا دروغ، کتک کاریای که معلوم نیست راست است یا دروغ. سه تا جمله گفته میشود و معلوم نیست راست است یا دروغ. ولی جملهای که صد در صد راست است را نمیگوییم:«ضَرَبَ اللهُ مَثَلاً ». اصلاً چرا با ضَرَبَ شروع شد؟ شخصی طلبه شد فرار کرد، پرسیدند:«چرا فرار میکنی؟» گفت:«بزن بزنه». گفتند:«یعنی چه؟»، گفت :«ضَرَبَ یعنی یک مرد غایب زد، دو تا شدند ضَرَبا، جمع شدند شد ضَرَبُوا، یک خانم پیدا شد ضَرَبَتْ، دوتا شدند شد ضَرَبَتٰا، با هم شدند شد ضَرَبْنَ. این چه حوزه ای است که با کتککاری شروع میشود؟ این کلمهی «ضَرَبَ» را چه کسی وارد حوزه کرده است؟ این ها را باید اصلاح کرد. خیلی از چیزهایی که وارد حوزه شده، معلوم نیست از کجا آمده، ریشهاش به هیچ جا بند نیست. مواظب باشید، خدا به شما لطف کرده که از جوانی طلبه شدید، هرچیزی که خواستید بخوانید، ببینید فایدهی آن چیست؟
علم نافع
چیزی که میخواهید بخوانید باید چهار شرط داشته باشد والّا نخوانید: یا باید واجب باشد یا مستحب باشد یا مشکل فرد را حل کند یا مشکل جامعه را، در جلسهی روضهای شرکت کردم، قرار شد سخنران به مدت ده شب منبر برود، شب اول گفت: «مقامِ حضرت علی(ع) از حضرت آدم بالاتر است». شب دوم گفت: «حضرت علی(ع) ، از ادریس برتر است، از یوسف برتر است، از ابراهیم و اسماعیل برتر است…»، یعنی واقعاً الآن مشکل جامعهی ما اینهاست؟ آیا تا بحال کسی شک کرده که حضرت علی(ع) بالاتر است یا اسماعیل؟ یا ابراهیم؟ چیزی که میخواهید بپرسید، مفید باشد: «وَ عِلماً نافعاً». در روایت داریم که علم باید نافع باشد. برخی سؤال میکنند امام زمان(عج) همسر و فرزند دارند یا نه؟ آیا دانستن این مطلب جزء واجبات است؟ نه! آیا جز مستحبات است؟ نه! آیا الان مشکلِ جامعهی ما دانستن مطالبی در مورد همسر و اولاد امام زمان(عج) است؟ در حال حاضر کتابهایی نوشته میشود که به درد خمیر کردن و درست کردن شانهی تخم مرغ میخورد، اینها هم عمر خودشان را آتش میزنند و هم عمر مردم را به آتش میکشند. بنابراین هر چیزی میخواهید بنویسید، یا بعداً روی منبر بگویید، یا باید واجب باشد، یا مستحب، یا مشکل جامعه را بر طرف کند، یا مشکل فرد را. برای بیان مسائل شرعی هم همهی مسائل را نگویید. شک بین رکعات یک و دو، بین دو و سه، بین سه و چهار را بگویید، اما گفتن شک بین رکعات دو و پنج که هیچ جنّی در تاریخ یک بارهم به آن دچار نشده چه فایدهای دارد؟
یک شعار صد در صد غلط که در بین مردم ایران باب شده این است که: انسان هرچیزی را بداند، بهتر است از اینکه نداند. در حالیکه قرآن میفرماید خیلی از چیزهایی که شما میدانید، مضر است: (وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُم وَ لا یَنفَعُهُم ) اطلاعات فراوانی وجود دارد که با دانستن آنها جایی آباد نمیشود و با نداشتن آنها هم جایی خراب نمیشود. بخشی از عمر طلبهها آتش میگیرد چون وقتشان را صرف چیزهایی میکنند که نه واجب است، نه مستحب، نه مشکل فرد را حل می کند و نه مشکل جامعه را.
تبلیغ در قرآن
دو نوع تبلیغ در قرآن کریم هست: یک تبلیغ به این معنا که ابتدا عالم شوید (لِیَتَفَقَّهوا فی الدّیـن وَ لِیُنذِروا قَومَهُم اِذا رَجَعُوا اِلَیهِم)، بعد بروید منبر. یک آیهای هم داریم که نه، لازم نیست عالم و ملّا شوید، شما میتوانید همان ساعت اول که طلبه شدید بروید تبلیغ : (اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَباً یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ). جنّیها عبور میکردند، صدای قرآن را شنیدند، گفتند: ما صدای قرآن را شنیدیم، چه کتاب عجبی است! ما ایمان آوردیم. آنها توی کوچه صدا را شنیدند، همانجا داخل کوچه ایمان آوردند و از همانجا شروع کردند به تبلیغ کردن، یعنی شما بعد از یک هفته درس خواندن باید بتوانید آخر هفته عصاره ی آن درسهایی را که خواندهاید، برای پدر و مادرتان بازگو کنید.
درسهایی از آیه (وَ بِالوالِدَینِ إِحسانا)
مایلم یک سوغاتی به پدر و مادر شما بدهم و هم یادتان بدهم که چطور می شود هم پنج دقیقه شاگردی کرد و هم پنج دقیقه معلمی کرد… همین درسی که اینجا یاد میگیرید درسِ اخلاق یا یک نکتهی قرآنی کوچک که قابل نقل باشد.
(وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً)، ما میخواهیم در این آیه تدبر کنیم. این باء را در ادبیات می گویند «باء» الصاقی، یعنی چسبیده. دو تا نامه را که به هم سنجاق می کنند، می گویند نامهی الصاقی. نامه الصاقی یعنی نامهای که پیوسته و ملحق شده است. (وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً) یعنی احسانِ شما بچسبد به پدر و مادرتان، یعنی اگر مادرتان مریض شد، خودتان شخصاً او را به دکتر ببرید، پول ندهید که خودش تاکسی بگیرد برود دکتر . بستنی را خودت با قاشق در دهان مادرت بگذار، نگو این پول، این هم شکر، مادرجان خودت بستنی درست کن. «بالوالدین» یعنی احسان شما بدون واسطه بچسبد.
(وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً) نفرمود: «و بالوالدین انفاقاً»، خیلی وقتها پدر و مادر ها پول نمی خواهند، نیاز به محبت دارند.
(وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً)، نفرمود: «و بالاَبوَینِ احساناً»، در عربی به پنج نفر میگویند «اَبْ» : به والدین، به عمو، به معلم، به پدر زن و به رهبر . اگر میگفت:« بِالاَبَوین احساناً» یعنی احسان به عمو، پدر زن، معلم و رهبر فلذا فرمود: «بالوالدینِ احساناً».
(وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً)، نگفته «و بالوالدین الاحسان»، «الاحسان» معرفه است، یعنی آن احسانی که تو انتخاب می کنی، احسان بدونِ الف و لام، نکره است یعنی هر چه او میگوید، میگوید: بریم حمّام، برویم پارک، برویم سینما، بزن این کانال اون شبکه، این میوه آن میوه، «و بالوالدین احساناً»نکره است یعنی هرچی او میگوید، نه هرچی تو میخواهی.
(وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً)، نفرمود: «وبالوالدین المؤمنین»، فرمود: «بالوالدین احسانا»، چه مؤمن و چه کافر.
(وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً)، نفرمود: تا چه زمانی، تا دیپلم، تا لیسانس، تا دکترا، تا ریاست جمهوری، تا رهبری بلکه فرمود: «و بالوالدین احساناً» یعنی هرکه هستی و در هر شرایطی هستی.
(وَ بِالوالِدَینِ إِحساناً)، نگفته «و بالوالدین الحیّین» بلکه چه زنده و چه مرده .
جارومجرور هست و نیاز به متعلق دارد، در آیه اول میفرماید و (قَضـیٰ رَبُّکَ) : پروردگار تو قضاوت کرده که(لا تَعبُدُوا إِلّا إِیّاهُ وَبِالوَالِدَیـنِ إِحسَاناً) و این «بالوالدین» متعلق به «قضی» است، «قضی» دستوراتی است که قابل تغییر نیست. یعنی قانونِ (وَ بِالوالِدَیـنِ إِحساناً) هیچ وقت قابل تغییر نیست و در همهی ادیان و همهی مکان ها و زمان ها ثابت است.
درس اخلاق
دربارهی درس اخلاق پیشنهاد من این است که محور درس اخلاق آیهی قرآن باشد، به این معنا که یک آیهی اخلاقی را معنا کنید و شرح دهید.
حفظ قرآن
دربارهی حفظ قرآن اگر تیز هوش هستید از نعمتهای خدا، حفظ قرآن است، اما اگر جزو آدمهای معمولی هستید و قرآن را با زحمت حفظ میکنید، بعد هم فراموش میکنید، اصرار بر حفظ نداشته باشید. حفظ کنید چون قرآن میفرماید: (فَاقرَؤُوا مَا تَیَسّـَرَ مِنَ القُرآنِ)، «یُسر» یعنی آسانی، یعنی اگر برای شما راحت و آسان است حفظ کنید (فَاقرَؤُوا مَا تَیَسَّـرَ مِنَ القُرآنِ) اما اگر با چنگ و دندان، زحمت زیاداست، نه.
خندهی حکیمانه
دربارهی خندیدن و لبخند زدن طوری نباشد که چون شما آدمهای اخلاقی هستید، اصلاً نخندید، برخی فکر می کنند که چون متقیاند باید عبوس باشند. ما تقوایی جز قرآن نداریم. خدای سبحان میفرماید: (وَ اَنّه هو اَضحَکَ و اَبکیٰ) : خداوند هم میخنداند و هم میگریاند، ما نیز باید افراد را در مواقعی بگریانیم و در جایی نیز بخندانیم، اهرم خنده، اهرم خوبی است، منتهی خندهی حکیمانه، نه خندههای دلقکانه و از روی سبک سری که توهین به اقوام و ملیتهای دیگر است. برخی خندههای ما حرام همراه با گناه و تحقیر است. اما خندهی حکیمانه، یک اصل است.
ورزش
ورزش باید به عنوان یک اصل تلقی شود، حتما ورزش کنید، حداقل آن هم راه رفتن است.
نماز شب
نماز شب بخوانید ، منتهی اگر حال ندارید، سیصد مرتبه «العفو» آن را نگویید، یازده رکعت بخوانید بدون قل هوالله، اما اگر حال داشتید، همان نماز شبهایی را که در رساله نوشتهاند بخوانید، اما اگر میبینی سنگین است، ترک نکن، از نماز شبهای تعاونی بخوانید، اگر حال دارید نماز شبهای بازار آزادی بخوانید، برای چهل نفر مؤمن استغفار کنید و سیصد مرتبه «الهی العفو» بگویید، اما اگر حال ندارید، از اصل نماز شب نگذرید.
اخلاص در تعلّم
برای این درس نخوانید که مثل فلان کس بشوید، بگویید میخواهم بندهی خدا بشوم، هر جوری خدا دوست دارد، ما نمی دانیم خدا از چه کسی راضی است، حدیث داریم که خدا اولیاء خودش را در بین جمعیت پنهان کرده است، هیچ وقت نگویید من میخواهم فلان شخص بشوم، چون وقتی گفتی میخواهم مثل فلانی بشوم، اخلاص شما از بین میرود، چون از آن به بعد دیگر برای خدا درس نمیخوانی، درس میخوانی که به آن شخص برسی. هرچه توان دارید درس بخوانید، خوب هم درس بخوانید، ادبیات عرب را با دقت و بدون غلط بخوانید.
نیت شما از آن اول این باشد که بندهی خدا باشید، هرچی خدا دوست دارد. خیلی راحت بگویید: بلد نیستم، خدا به پیغمبرش میگوید:« بگو بلد نیستم» .
خیلی از چیزهایی که ما میخوانیم اصطلاحات آن را عوض میکنیم، و فکر میکنیم اگر عبارتهای پیچیده بکار ببریم، مطلب علمی میشود، در دانشگاه هم همینطور است، نمیگوید: «پیش می رویم»، میگوید: «در روند تکاملی تاریخ». بازی با الفاظ، علم نیست، کلاه سرتان نرود. وقتی به شخصی میرسی بگو خدا عمرت بدهد، اگر بگویی: «ابقاکم الله»، او فکر میکند شما قرآن میخوانید. با مردم روان حرف بزنید، زیاد از اصطلاحات پیچیده استفاده نکنید. خیلی حرفها علم نیست. من رفتم جامعهی مدرسین، گفتم اولین چیزی که یاد گرفتیم این بود که ضَرَبَ در اصل از «اَلضّرب» بود الف و لام آن را برداشتند شد ضَرَبَ، گفتم این حرف با حرف «داروین» چه فرقی دارد؟ او میگوید انسان در اصل میمون بود، دمش رفت تو کمرش صاف شد، کی گفته ضَرَبَ در اصل اَلضّرب بود؟ … اینها بازی با الفاظ است، علم نیست. من قرآن را قبول دارم، حفظ اجباری را قبول ندارم، حفظ را قبول دارم اما برای آدمهای تیزهوش، چون قرآن میفرماید: (وَ لَقَد یَسَّرنَا القُرآن)قرآن باید آسان و راحت باشد. البته برای برخی حفظ قرآن آسان است. من خودم غیر از «قل هو الله» در نماز سورهی دیگری نمیخوانم، قاطی میکنم، در حافظهام نیست به خصوص سورهی کافرون که آیات شبیه به هم دارد، (خنده حضّار) … من فقط «قل هو الله» میخوانم، البته سورهی کوثر را هم اخیراً میخوانم. (خنده حضّار)
همیشه قلم و کاغذ دستتان باشد
حدیث داریم امام صادق(ع) همیشه یک قلم پشت گوششان بود، مثل نجّارهای قدیم، پیغمبر اکرم(ص) مسواکشان پشت گوششان بود. قلمتان پشت گوشتان باشد.
وقتمان را بیهوده نگذرانیم
شنیدن خلاصهی اخبار هم کافی است، مگر اینکه خبر مهمی باشد، به خواندن تیتر روزنامهها بسنده کنید. من در طول سال، یک ساعت هم روزنامه نمیخوانم، از اول انقلاب تا بحال یک فیلمِ کامل ندیدهام. اغلب چهار یا پنج دقیقه از یک فیلم را میبینم. خودتان ورزش کنید ولی تماشای ورزش ممنوع، مشغول دیدن بازی ایتالیا با اسپانیا است، چه چیزی نصیب شما میشود؟ هیچی! مثل شخصی که نشسته پولهای بانک را تماشا میکند. از او میپرسیم آیا از این پولها نصیب شما هم میَشود؟ میگوید: نه! تماشای ورزش مثل تماشای پولهای بانک است.
خودمان را برتر ندانیم
هرگز خودتان را برتر از دیگران ندانید چون گاهی وقتها برخی طلبهها اوایل طلبگی یک حالتی پیدا میکنند که فکر میکنند مدرسهی آنها از سایر مدرسهها بهتر است، این کار را نکنید. زیرا روز قیامت معلوم میشود چه کسی راست میگفت و چه کسی دروغ!
گناه نکنید ، به واجبات عمل کنید و از مرجعتان تقلید کنید. اسم خودتان را اخلاقی نگذارید. یک وقت یک آدمِ لاتِ هرزه، یک کاری میکند که از همهی مقدّسین پیشی میگیرد. قرآن میفرماید: (مَا لَنا لَا نَرىٰ رِجالاً کُنّا نَعُدُّهُم مِنَ الأَشـرَارِ) یکدفعه متوجه میشوی همان افراد بیبند و بار، داخل بهشت شدهاند امّا شما که خودت را اخلاقی میدانستی کارت گیر کرده است. نزد امام صادق (ع) عرض کردند فلانی شخصِ لات و هرزهای است که هر گناهی را مرتکب شده. امام فرمودند: «نه، او اهل بهشت است.» پرسیدند: «چرا؟!» حضرت فرمودند: «همین شخص از کوچهای گذر میکرد، دید فردی که کنار دیوار خوابیده، لباسش کنار رفته و عورتش پیدا شده، به خانه برگشت و پارچهی بزرگی آورد و روی او را پوشاند، هیچکس هم توی کوچه نبود تا او را ببیند، آن بندهی خدایی که خواب بود از خواب بیدار شد و دید پارچهای بزرگ روی او افتاده است، فهمید کسی اینکار را کرده و عیب او را پوشانده است. گفت:«نمیدانم چه کسی این کار را کرده، اما هر کسی هستی، خدا تو را ببخشد و بیامرزد». خدای سبحان آن دعا را مستجاب کرد و آن فرد بیبند و بار، اهل بهشت شد. نزد او رفتند و گفتند:« امام صادق (ع) فرمودند شما چنین کاری کردی.» گفت: بله، ولی هیچکس مرا ندید، عجب! پس امامانِ ما از کار ما خبر دارند، و چه خدایی داریم، با یک کار خیر همهی گناهان ما را میبخشد. پس بیاییم از الان همهی اعمالمان خیر باشد، او عوض شد و توبه کرد.
معنای صحیح خودسازی
یک عده آمدند پیش من، در بین آنها شخصی بود که از اول تا آخر مجلس حرفی نزد، پرسیدم چرا ایشان حرفی نزدند؟ گفتند: «او دارد خودسازی میکند». معلوم شد او هنوز نمیداند معنای خودسازی چیست؟ شخصی در خیابان راه میرفت، دائم سرش پایین بود و به شکمش نگاه میکرد، گفتند: «چرا؟» گفت: «دکتر گفته مراقب شکمت باش!»
بعضی وقت ها بعضی ها نمی دانند خودسازی یعنی چه؟ تقوا یعنی چه؟ زهد یعنی چه؟ شجاعت یعنی چه؟ کمال یعنی چه؟
من رفتم منزل یک فردی، گفت: «چون شما برنامههای تلوزیونی زیادی دارید، من نگران حالتان هستم اجازه بدهید وِردی بخوانم، بلند شد و شروع کرد به همراه یک سری حرکات عجیب و غریب عبارتهای نامفهومی را خواند. گفتم: «آقا دست بردارید، این بازیها چیست؟ ما برای حفاظت از جان صدقه داریم، کشتن گوسفند داریم، آیه الکرسی و دعا و قرآن داریم، اینها دفع دفع بلا می کند. مواظب باشید «خر» نشوید، اگر آیت الله العظمی نمیشوید، اگر عالم و فاضل و استاد نمیشوید، مواظب باشید «خر» هم نشوید .
گاهی وقت ها عباراتی را به فرمایشات اهل بیت: اضافه میکنند، مثلاً امام فرمودهاند:«یا مقلب القلوب» او میگوید «یا مقلب القلوب و الابصار». امام۷ فرمود: «و الابصار» را ما نگفتیم،چرا یک کلمه اضافه کردی؟» امام می فرماید: «بگویید «یحیی و یمیت» میگوید «یحیی و یمیت و یمیت و یحیی» امام فرمودند: «یمیت و یحیی» را ما نگفتیم، چیزی اضافه نکنید.
فهم دین
فهم دین خیلی مهم است، بعضیها علمِ دین دارند ولی فهمِ دین ندارند .
مثالی بزنم: رفتم منزل آقای شاه حسینی؛ ایشان پدر سه شهید هستند. من وضو گرفتم، ایشان برای من حوله آورد تا صورتم را خشک کنم. گفتم حدیث داریم اگر وضو گرفتید و خشک نکردید، ثواب آن سی برابر میشود. این پدر شهید به من نگاهی کرد و گفت: «فلانی، حدیث نداریم که اگر یک پیرمرد، پدر سه شهید با درد پا از چند پله بالا آمده و برای شما حوله آورده، دستش را رد نکنید؟!» گفتم: «عجب ، من علم دین دارم ولی شعور دین ندارم.» بعضیها سوادشون بالاست ولی شعورشان کم است.
نیت های میلیاردی !
طلبهها هم سه دسته هستند: یا تولید می کنند، یا توزیع می کنند و یا مصرف کنندهاند؛ اگر طلبه رسید به مقامِ شهید مطهری تولید علم میکند، اما اگر استعداد شهید مطهری را پیدا نکرد که علم تولید کند، لااقل تولیدات آنها را میخواند و با بیان و قلمش توزیع می کند و اگر نه استعدادی داشت برای تولید و نه قلم و نه بیانی برای توزیع لااقل یاد میگیرد و خودش عمل میکند.
حدیث داریم : خوشا به حال کسی که «عالمٌ» یعنی تولید علم می کند «ناطقٌ» وبا نطقش توزیع علم میکند «و ینتفع بعلمه»: از علمش استفاده میکند. از کلاههایی که سر من رفته این است که من میتوانستم کارهای میلیاردی بکنم ولی نکردم . یک وقت شما یه لیوان آب که میخورید میتوانید بگویید: «الحمدلله تشنه بودم، سیراب شدم» ولی گاهی اوقات میگویید: برای هر تشنهای که به حق سیراب شده: «الحمدلله»؛ چند میلیارد درخت تشنه، حیوان تشنه و انسان تشنه سیراب شدند؟ هرچند شما یک «الحمدلله» میگویید، ولی نمیگویید: «الحمدلله من»، میگویید: «الحمدلله هر تشنهای که سیراب شد». نیتهایتان میلیاردی باشد: «اللهم اغن کل فقیر»، شما اگر در نماز بگویید «سمع الله لحمدی» فردی می شود؛ اما اگر گفتید «سمع الله لمن حمده» میلیاردی میشود. وقتی میخواهم صدقه بدهم با این نیت میدهم که: خدایا از کل هستی دفع بلا کن. نمیگویم خدایا من صدقه میدهم که من سالم باشم، میگویم خدایا دفع بلا از کل هستی کن.
اگر عکس شهیدی را دیدی فقط برای او صلوات نفرست، بلکه همهی شهدا را در آن صلوات شریک کن، شهدا زندهاند وقتی برایشان صلوات بفرستی آنها هم میگویند ان شاءالله خیر ببینی.
از خدا خیر بخواهید
هر کس هم فحش و غیبت و تهمت زد، حلالش کنید . قرآن می فرماید : (وَ لیَعفُوا وَ لیَصفَحوا) از خدا خیر بخواهید نگویید: «خدایا آیت الله بشوم، رهبر بشوم، قاضی بشوم، بگو خدایا هرچه خیر من است و تو دوست داری، همان بشوم. از خدا خیر بخواهید. برای خدا تعیین و تکلیف نکنید . من نمیدانم خیر من در چیست. (عَسـى أَنْ تُحِبُّوا شَیئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُم وَ اللهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) قرآن میفرماید: گاهی شما یک چیزی را دوست دارید ولی شرّ است ،پس شما از خدا خیر بخواهید.
طلبهی سال اول باید بتواند قرآن تدریس کند، یعنی شما بایدبتوانید برای پسرخالهها، پسر دایی ها و پسرعمهها، با استفاده از تخته سیاه قرآن یاد بدهید. سعی کنید در بیست جلسه قرآن را یاد بگیرید. همه شما سال اول قرآن را یاد بگیرید. سال دوم چگونگی مسئله گفتن را بیاموزید. سال سوم نحوه بیان قصه را یاد بگیرید. سال چهارم روضه خواندن را تمرین کنیم. سال پنجم شیوهی پاسخگویی به اشکالات وهابیها را بیاموزیم. سال ششم چگونگی پاسخگوئی به اشکالات کمونیسمها را یاد بگیریم.
خلاصه، درس های حوزه را خوب بخوانید، ولی اگر میبینید چیزی ضرورت ندارد، نخوانید، من یک دقیقه هم فلسفه نخواندم، از آقای مطهری پرسیدم: «فلسفه بخوانم؟» گفت: « نه!» گفتم: «شما خودتان فلسفه خواندهاید» گفت: «من فیلسوفم، شما لازم نیست بخوانید». به آقای مصباح یزدی گفتم: «فلسفه بخوانم؟» گفت: «نه!» گفتم: «شما خودتان فلسفه خواندهاید» گفت: «من استاد فلسفهام، اما شما نمیخواهد بخوانید.» من شاید اگر فیلسوف یا عارف بودم، این توفیقاتی که الآن دارم را نداشتم. ادبیات را خوب بخوانید، لمعه و مکاسب را خوب بخوانید، کفایه را بخوانید، درس خارج را بخوانید ولی غافل نشوید، برنامه های حوزه کامل نیست. یک وقتی در قم دو تا درس تفسیر بود، الان بیش از صد درس تفسیر برگزار میشود.
خدایا خودت مدیریت کن تو می دانی چقدر از عمر ما تلف شده است ، تلفات گذشتهی ما را ببخش و بیامرز.
تو را به مقام امیرالمؤمنین، از الان تا ابد هیچ نعمتی از ما تلف نشود. مارا به راه مستقیم هدایت کن.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
سلام می شه فیلمش رو هم قرار بدید